هواسمان باشد شهدای عزیز در هیاهوی انتخابات گم نشوند!
چرا که عزت و شرف و مشروعیت کل نظام ، وابسته به شهداست.
* عکس مربوط به تشییع شهدای میرجاوه می باشد. منبع : مهر *
برادران شهید محمدرضا و محمدحسین بهاری خوب
به گزارش شیرازه به نقل از "کازرون خبر"، سال 1366، سال آغاز اولین دور از جنگهای دریایی میان قوای نظامی جمهوری اسلامی ایران و ناوگان متجاوز خارجی بود؛ این جنگ در ادبیات سیاسی به نام «جنگ اول نفتکشها» شناخته میشود که مسئولیت اصلی عملیاتی در این میدان، بر عهده نیروی دریایی سپاه پاسداران بود و روش عملیاتی سپاه بر استفاده از قایقهای کوچک تندرو موسوم به «عاشورا» و «طارق» تکیه داشت.
نقطه اوج این جنگ، طرح ناکام حمله به بندر نفتی راس الخفجی و عملیات موفق سرنگون ساختن هلیکوپترهای نیروی دریایی آمریکا بود که توسط ناوگروههای قرارگاه نوح نبی(ع) به فرماندهی شهید نادر مهدوی به اجرا درآمد.
مراسم یادواره شهدابه همت حوزه 5 امام باقر(ع) ، حوزه قمر بنی هاشم(ع) و حوزه اصناف همچنین شهرداری منطقه 8 در محل ارگ کریمخانی برگزار شد.
«موسسه جبل عامل» در لبنان، مخصوص پسرها و «مدینةالزهرا» مخصوص دخترهای یتیم شیعه بود.
مجتمعی بود فرهنگی که هم
مدرسه بود وهم خوابگاه. شهید دکتر چمران محبوبیّت خاصی در بین آنها داشت.
یکبار با بی سیم خبر دادند که دکتر برای دیدنتان با ماشین به مدینةالزهرا میآید. به محض شنیدن این خبر بچهها و مسئولان مجتمع رفتند و با اسلحه، اتوبانی را که از بیروت به سمت دریا منتهی میشد را بستند.
دکتر که از دور آمد و دید راه بسته است، تعجب کرد و پرسید: مگر اتفاقی در مدینةالزهرا افتاده است؟! چرا ماشینهای مردم معطلند؟!
او بلافاصله خود را به افراد مسلح رساند وگفت: چرا اتوبان را بستهاید؟! مگر قرار است کسی به این جا بیاید؟ وقتی جواب شنید که به احترام شما اتوبان را بستیم، هر دو دستش را بلند کرد و بر سر خود زد و گفت:
وای بر من وای بر من! اگر مردم حلالمان نکنند چه کنیم؟
بچهها با تعجب پرسیدند: مگر اشتباهی از ما سر زده است؟ دکتر گفت: برای همین چند دقیقهای که به خاطر من از عمرشان تلف شده فردا باید جوابگو باشیم وبعد دوباره گفت: وای برتو مصطفی باید از تک تک این افراد حلالیّت بطلبی!
او به سراغ ماشینها رفت، سرش را از شیشه تک تک ماشینها داخل میکرد و میگفت: آقا من را حلال کنید؛ این بچههای من را حلال کنید، اشتباه کردند.
به نقل از : دفاع پرس
آوازخوانی و چهچهه پر هیجان پرندگان در آن لحظه، اصلا تداعی لحظههای خوشی نبود چرا که یک افسر مسلح عراقی بر بالای سرِ ما ایستاده و تکان نمیخورد.
منبع : فارس
صراط: نظامیان صهیونیستی با حمله به منزل یک شهید فلسطینی، تلاش کردند با ضرب و شتم همسر این شهید، جنین چهارماهه او را سقط کنند.
به گزارش فارس، نظامیان رژیم صهیونیستی صبح امروز (چهارشنبه) به منزل شهید «محمد الفقیه» که چند روز پیش به ضرب گلوله به شهادت رسید، یورش بردند.
بر اساس گزارش وبگاه «فلسطین آنلاین»، «فارس برکات» برادر «هدیل برکات» همسر شهید الفقیه اعلام کرد: تعدادی از نیروهای رژیم اشغالگر صهیونیستی صبح امروز به منزل ما در «کفر ثلث» در استان «قلقیلیه» واقع در شمال کرانه باختری حمله کردند و هدیل و پدرم «زهیر» را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
وی افزود: پدرم در حال حاضر در بیمارستان «الزکات» طولکرم است، دچار خونریزی مغزی شده و حالش وخیم است.
وی افزود: هدیل از همسر شهیدش باردار و چهار ماهه است، نظامیان زن اسرائیلی با ضرب و شتم او و گذاشتن پا بر روی شکمش تلاش کردند جنینش را سقط کنند و ماه گذشته (جولای) هدیل را به سقط جنین تهدید کرده بود.
محمد الفقیه در 27 جولای در درگیری مسلحانه با ارتش رژیم صهیونیستی در منطقه «صوریف» الخلیل به شهادت رسید؛ وی متهم به اجرای عملیات در نزدیکی الخلیل و کشتن یک شهرکنشین اسرائیلی بود.
سال های دفاع مقدس یادآور حماسه های ماندگار مردانی پاک و بی ادعاست که با لبیک گفتن به فرمان پیر جماران؛ خمینی کبیر(ره) رهسپار جبهه شدند تا در دفاع از ناموس و قاموس ملتی بزرگ و آزاده جان شیرین خود را فدا کنند.
مروت و جوانمردی، سرشت پاک، شجاعت، حقیقت در گفتار، کردار نیک، داشتن انفاق و تعاون و مشورت در کارها و دارا بودن مراتب ایثار یعنی شهادت، در سرشت و ذات شهیدمحمد علی صفا به وضوح به چشم میخورد.
گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس- محمد علی صمدی، زهرا بختیاری: 34 سال پیش 14 تیری مثل امروز حاج احمد به همراه سه تن دیگر از همراهان خود؛ تقی رستگار مقدم، کاظم اخوان و سید محسن موسوی سوار بر بنزی شدند که مقصدش چیزی غیر از آن جایی بود که همه فکر می کردند. مقصدی که هنوز هم که هنوز است کسی اطلاعی از آن ندارد.
در این سالها از طریق راه های دیپلماسی تلاش هایی شد برای اطلاع از سرنوشت این چهار تن اما هنوز خدا نخواسته پرده از سالهای بی خبری حاج احمد و اسارت رمز آلودش برداشته شود.
احمد متوسلیان از فرماندهان قدر قدرت جنگ در غرب کشور و جنوب بود که پس از پیروزی در عملیات الی بیت المقدس در حالی که فرماندهی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) را بر عهده داشت عازم لبنان شد تا کارهای جهادی اش را آنجا ادامه دهد اما تقدیر برایش چیزی را رقم زد که شاید خودش نیز نمی توانست آن را پیش بینی کند.
آنچه پیش روی شماست گفت و گویی است خواندنی با علی اکبر کساییان از همکلاسی های دوران دانشگاه حاج احمد و هم رزمش در کردستان که برای اولین بار خاطرات خود را بازگو کرده و اینگونه از آن ایام روایت میکند: