شهید سید مجتبی صانعیان

 

 وصیت نامه شهید سید مجتبی صانعیان



بسم الله الرحمن الرحیم


آنان که در راه خدا کشته شدند  ، خدا هرگز رنج واعمال آنها را ضایع نگرداند. "قرآن کریم "


پیکار کنید برای حق وبگذارید به جای ذلت وننگ دامن وکفن شما آغشته به خون بدنتان باشد." حضرت علی(ع)"


باید عزیزان خود را فدای اسلام بنماییم. (امام خمینی)


هم اکنون بیش از دو سال است که از جنگ ایران وعراق می گذرد و ارتش مزدور و بعث به سرکردگی صدام خائن همچنان به جنایات خود در جنوب وغرب کشور ادامه می دهد و هنوز گلوله های توپ آن مزدوران برسر برادران وخواهران آبادانی ما فرود می آید وعده کثیری از هموطنانمان بر اثر این کار آواره شده اند و من باردیگر به اتفاق برادران بسیج وانجمن اسلامی روانه جبهه جنگ حق علیه باطل می شوم .تا کی صبرکنم و شاهد جنایات مزدوران شرق وغرب باشم .


می روم تا به ندای هل من ناصر ینصرنی امام شهیدم حسین(ع)پاسخ بدهم و بگویم آری من تو را یاری می کنم ، آری من می خواهم حرفم را به عمل برسانم ، می روم تا به گفته اماممان خمینی بت شکن ، یا بکشم و یا کشته شوم ؛ چون در هر دو حالت پیروزیم .
امروز دو راه بیشتر برای ما باقی نمانده که یا پیروز شویم و یا شهادت سرخ را چون سلاحی قدرتمند بر سر دشمنان اسلام و مسلمین فرود آوریم.


پروردگارا شهادتم در راه اسلام و قرآن را که خاری در چشم دشمنان اسلام است بپذیر . و اما ای خانواده عزیز ، دوستان خوب و هموطنان شهید پرور: امام را تنها نگذارید همیشه در صحنه باشید ؛  نمازجمعه ها ودعاهای مختلف را با شکوهتر بجا آورید تا این توطئه گران آرزوهایشان را با خود به گور ببرند.
هرگز از روحانیت متعهد و مسئول جدا نشوید ، چون این روحانیت بود که پیشتاز انقلاب بود وهست و خواهد بود ؛ این روحانیت است که خون بیش از هشتاد هزار شهید را لحظه به لحظه بدوش می کشد و نمی گذارد پایمال شود و نیز ای خواهران گرامی حجابتان را هرچه بیشتر حفظ کنید که همین حجاب سبب می شود که کمر دشمنان اسلام زودتر خرد شود.


دوستان خوبم از شما تقاضا می کنم که هر اشتباهی از من حقیر نسبت به شما سرزده مرا ببخشید وحلال کنید من هم اگر از دست کسی ناراحتی دیدم او را بخشیدم.


و اما ای مادرم ؛  ایمانت را همانند کوه محکم واستوار گردان و همیشه کارهایت را در راه خدا انجام ده و حتی اگر لازم شد دیگر پسرانت را نیز در راه خدا قربانی کن . ونیز خواهرم ؛  همچون زینب باش و زینب وار با سختی ها روبرو شو و با توکل به خدا آنها را حل کن.



مادرم خواهرم وبرادرانم ؛ از شما می خواهم از گریه ای که بوجود آورنده ضعف وخللی در ایمانتان است بپرهیزید ، چون گریه شما باعث خوشحالی دشمنان انقلابمان می باشد ، پس خندان باشید که از خنده شما دشمنان اسلام به وحشت خواهند افتاد وسریع تر نابود خواهند شد .
من دفعه قبل چیزی را که می خواستم نیافتم وآن چیزی جزء برگ قبولی سرخ شهادت نبود که امیدوارم این بار این برگ که از خون رنگین شده بدستم آید وخداوند مرا در جمع شهداء قبول کند.



سخن آخرم با برادرانم می باشد که ای برادران عزیز ؛ سلاح برزمین افتاده مرا برگیرید و درسینه تان بفشارید که این تنها یادگار من است و باید گلوله های سربی اش را برقلب دشمنان اسلام فرود آورید وجای خالی ام را در سنگرهای حق علیه باطل پرکنید که امروز درخت اسلام به خون من وتو نیاز دارد. پس بشتابید به سوی جبهه ها که به قول امام عزیزمان فردا دیر است از خانواده عزیز ودوستان خوبم وملت شهید پرور تقاضا می کنم که مرا حلال کنند.


شعار همیشگی یادتان نرود : خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
والسلام


قربان همه شما سید مجتبی صانعیان

 

 

******************************

 

زندگینامه شهید سید مجتبی صانعیان

 

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید سید مجتبی صانعیان در تاریخ 12/1/1346 در شهرستان جهرم بدنیا آمد .  او کودکی شیرین زبان بود و دوران تحصیل در مقاطع دبستان و راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذراند و با ورود به دبیرستان مجال یافت تا به همه آرزوهایش و بزرگترین آنها برسد . وی در آستانه ورودش به دبیرستان به میدان کارزار رفت ولی این مهم چندان آسان نبود چون که سنش (14 سال )به او این اجازه را نمی داد .  ولی او فریاد می زد تا کی صبر کنم و شاهد جنایت مزدوران باشم ؟ می روم تا به ندای هل من ناصر ینصرنی امام شهیدم حسین ^(ع) پاسخ بدهم و بگویم آری من تو را یاری می کنم .

سرانجام با تلاش فراوان خود را به جبهه رسانید و مدت چهار سال زندگی خود را وقف جبهه نمود .

خلوص نیت ، صفای قلب ، عشق به خدا و بیزاری از ریا از بارزترین صفاتش بود . او در نیمه های شب به نماز بر می خاست و در پشت بام خانه دعای امام سجاد ^(ع)را زمزمه می کرد. او همیشه با وضو بود و هرگاه به او نگاه می کردیم شهادت را می دیدیم . او در اردوگاه هنگام اذان صبح اذان می گفت و در جلسات قرآن شرکت می کرد .

در عملیات خیبر با وجودی که ترکش به او اصابت کرده بود و موج شدید به بدنش آسیب رسانده بود ، خودش را برای تشییع جنازه شهدای خیبر به جهرم رسانده و شرکت کرد . به تکالیف شرعی شدیداً پایبند بود ، از دروغ و  غیبت بیزار بود و  بسیار متواضعانه رفتار می کرد .

هر وقت از جبهه بر می گشت ، با بسیج و سپاه همکاری می کرد و در مانورها و اردوها شرکت می کرد . او بچه ها را تعلیمات نظامی و درسی می داد و دوست داشت کوچکترها را نصیحت کند و در اواخر عمرش چنان تزکیه شده بود که بوی شهادت می داد و خود را آماده می کرد . خداوند حاجت او را برآورد و شهد شیرین شهادت را در کامش ریخت .

او در اروند رود در تاریخ 26/10/1363 بر اثر اصابت ترکش به سر و پایش به درجه رفیع شهادت نائل آمد .

 

روحش شاد و راهش پر رهرو باد