سردار شهید محمد اسلامی نسب

دلنوشته ها و اشعار جالب

سردار شهید محمد اسلامی نسب

دلنوشته ها و اشعار جالب

سردار شهید محمد اسلامی نسب

1- شهادت آنچنان شیرین و لذت بخش است که با هیچ کدام،از وعده های دینوی او را مقیاسی نیست. شهادتی که دشمن با هیچ سلاحی علیه او نمی تواند به مبارزه در آید و همه تیغ های دشمن در مقابلش کند و بی اثر است.



2 - من هر وقت نام مبارک بی بی فاطمه الزهرا (س)را به زبان میارم نا خودآگاه از خود بی خود میشوم و مطمئن هستم که ایشان ما را شر منده نمیکنه

پیوندهای روزانه





تبعیت چنگیز و مغول از قانون یاسا
بسم الله الرحمن الرحیم
ایران یک مملکت نمونه است و من بعید می دانم که در تمام ممالک دنیا یک مملکتی مثل ایران و یک ملتی مثل ملت ایران مظلوم گمان ندارم باشد، حتی سابقه هم شاید کمتر داشته باشد. در تاریخ هست که چنگیز با آن طبع وحشیگری و صحرایی که داشته است، با آن خونریزی هایی که کرده است تابع یک قانون بوده است که به آن قانون می گفتند (یاسا نامه بزرگ) و مغول، چنگیز و سایر مغول تخلف از آن قانون نمی کردند، حتی تعبیر بعضی این بوده است که احترام آن قانون پیش مغول مثل احترام قرآن در صدر اسلام پیش مسلمین بوده است، تخلف از آن قانون مطابق با مرگ بوده است. این مغول و این چنگیز که تابع یک قانونی بوده اند، ما ببینیم که آیا در این زمان در این عصر که ما واقع هستیم، این رژیم ایران این شاه ایران آیا تابع چه قانونی است؟ آیا هیچ قانونی در ایران حکومت دارد؟ احترام برای قانونی قایل هست؟ این رژیم و این سرکرده رژیم احترامی برای طبقات ملت قایل هست؟ ما حساب می کنیم، یکی یکی آن اندازه ای که مقتضی است، یکی یکی حساب می کنیم.
آیا رژیم ایران تابع قانون اسلام است ؟!


ببینیم که آیا ایران و این رژیم ایران تابع قانون اسلام است؟

در سرتاسر تهران مشروب فروشی ها بیشتر از کتاب فروشی هاست می گویند و امن و آزاد و هر طور دلشان می خواهد آنها عمل می کنند و اگر کسی تعرض به آنها بکند، آنها را تخطئه کنند، ظلم می کنند.

کدام یکی از قوانین اسلام در ایران و در محیط رژیم ایران جاری است؟ ظلم که در آیات قرآن و در احکام اسلام آنقدر نسبت به آن صحبت شده است، راجع به ظالمین صحبت شده است، ایران و رژیم ایران عدالت پرور است؟

عدالت اجتماعی؟ عدالت اسلامی؟

خودشان را بازی می دهند یا ملت را می خواهند بازی بدهند؟

قرآن چه احترامی پیش شاه و دارو دسته شاه دارد؟ احترام قرآن همین است که از روی سالوس طبعش کنند و به مردم بدهند برای اغفال ، نظیر احترامی که معاویه کرد و قرآن را بالای نیزه کرد که بیایید با هم به قرآن عمل بکنیم. اینها به قرآن احترام قایل هستند؟

اینها به روحانیت احترام قایل هستند؟ اسلام چقدر از روحانیت تجلیل کرده و سفارش کرده، اینها به روحانیت، برای روحانیت احترام قائل هستند؟

برای مراجع اسلام احترام قایل هستند؟

چند روز پیش ریختند منزل آقایان مراجع، در و پنجره ها را شکستند، آدم کشتند، عربده کشیدند، الان هم در منزل بعضی از آقایان هستند کماندوها گفته می شود که هستند و مراقبند و اینها را تحت نظر دارند.


چه کرده اند آقایان که اینطور مورد اهانت واقع شدند؟؟
آیا رژیم شاه به قانون اساسی عمل می کند؟!


آیا رژیم شاه به قانون اساسی عمل می کند؟!
اینها به قانون اساسی عمل می کنند؟ چنگیز به یاسا عمل می کرد و چنگیزی ها و مغول ها عمل می کردند. این چنگیز عصر ما، این مغول به قانون اساسی احترام قایل هستند؟ عمل می کنند به قانون اساسی ؟ انتخاباتشان روی موازین قانون است؟ و کلایشان شرایط قانونی دارند؟ مجلسشان یک مجلس روی موازین قانون است؟ کدام یک از کارهای اینها می شود گفت که یک بوئی از قوانین دارد، چه قوانین شرعی و چه قوانین عرفی و اساسی ؟
آیا فرهنگ نزد رژیم معتبر است ؟!
فرهنگ پیش اینها احترام دارد؟ و اگر فرهنگ پیش اینها احترام دارد چرا این مدارس ایران تعطیل و نیمه تعطیل است و چرا استادهای دانشگاه از درس گفتن کنار می زنند برای این که محیط دانشگاه را دولت نمی گذارد آرام باشد. چه کردند این دانشجوها که باید محروم باشند؟ چه احترامی اینها برای فرهنگ قائل هستند؟
آیا برای ارتش احترام قایلند؟!
چه احترامی از برای ارتش قایل هستند؟ اینها که ارتش را به خیال خودشان ابزار دست خودشان می دانند چه احترامی برای ارتش قایل هستند؟ ارتشی که در تحت اسارت مستشارهای آمریکا باشد، آنها را مصون کنند و اینها را تحت سیطره آنها قرار بدهند، این چه اهانتی است بر ارتش ایران؟ چه ذلتی است از برای ارتش ایران، از برای صاحب منصب ها؟ چرا این صاحب منصب ها اینقدر به ذلت تن در دهند؟ چه شده است که بیدار نمی شوند و کار این آدم را زار نمی کنند و این را فرستند به محلی که باید برود؟ اینها احترام برای چی قائل هستند؟ به چه قانونی اینها عمل می کنند؟ بیایند به قانون چنگیزی با ما عمل بکنند، یک عنوانی توی کار باشد، یک قانونی توی کار باشد هرج و مرج الان ایران با هرج و مرج دارد می گذرد.
15 خرداد جنایتی به امر شخص شاه
15 خرداد نیامده، از قبل از اینکه چندین روز مانده به 15 خرداد برای اینکه مبادا در 15 خرداد یک چند نفری ناله کنند و شکایت کنند از کشتاری که در 15 خرداد شد، از جنایاتی که با امر خود شاه، با امر خود شاه در 15 خرداد شد و خودش فرمانده نیروها بود برای کشتار مردم، برای اینکه مبادا یک ناله ای بکند مبادا یک صحبتی مردم قبل از اینکه حالا 15 خرداد بیاید مشغول گرفتن مردم هستند. الان تهران عده ای را گرفتند، قم عده زیادی را گرفتند از طلاب، از مردم، حتی از جوان های کوچک، بچه ها. هر کس را سراغ می گیرند، می گویند می گیرند اینها را و شهربانی قم را می گویند دیگر جا ندارد از بس که جمعیت در آن هست، انباشته شده است.
آزادی اعطایی شاه!!
این چه وضعی است که در ایران هست؟ این چه آزادی است که اعطا فرموده اند آزادی را؟! مگر آزادی اعطا شدنی است ؟! خود این کلمه جرم است، کلمه اینکه اعطا کردیم آزادی را، این جرم است آزادی مال مردم هست، قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم، اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم، (اعطا کردیم) چه غلطی است ؟ به تو چه که اعطا بکنی؟ تو چه کاره هستی اصلش؟ (اعطا کردیم آزادی را بر مردم!!) آزادی اعطایی این است که می بینیم، آزادی اعطایی که آزادی حقیقتاً نیست، این است که می بینید، برای این است که مردم را اغفال کنند.
همه گرفتاری ما از آمریکاست
اینها نشستند و یک دسته ای را - شاید یک دسته ای را - درست کرده اند که (اینها از دارو دسته خودشان هست) گاهی وقت ها یک چیزی بنویسند، یک کلمه ای بنویسند و ابهام کنند که نه، آزاد است، قلم آزاد است، قلم ها آزادند. البته در بین اینهایی که می نویسند عده شریفی هستند از همه طبقات که می نویسند که الان با همه خطراتی که هست، هم در قم یک عده کثیری از فضلا و از مدرسین (ایدهم الله) هست که می نویسند فجایع را و همه مطالب را تقریباً می نویسند و منتشر می کنند و امضا می کنند و هم در جناح های سیاسی و حزبی است که می نویسند، منتشر می کنند، مطالب را می گویند، با جرات مطالب را می گویند ولو اینکه مورد اهانت و خطر واقع می شوند. البته در اینها، در بین این جناح های به اصطلاح سیاسی گاهی هم اشخاصی پیدا می شوند و بعید هم نیست که خود دارو دسته آنها باشند و مطلب را خواهند منحرف کنند از مجرم اصلی به این پایین ها، به دولت مثلاً، آنها الان از خدا می خواهند که اینها هر چه می گویند، از دولت بگویند، اعلیحضرت را کنار بگذارند، مجرم اساسی و اصلی را کنار بگذارند، هرچه می خواهند از دولت بگویند. یک وقتی که ما می خواستیم یک صحبتی بکنیم یک نفر را فرستادند که شما از آمریکایی ها صحبت نکنید ولو از شاه هم بگویید مانعی نیست. من گفتم ما همه اشکالمان در آمریکایی هاست همه گرفتاری که ما داریم از دست آمریکا داریم، ما آن مجرم اصلی را بگذاریم و برویم سراغ اینهایی که تبع هستند و آلت هستند؟! حالا در ایران البته مجرم دست دوم - مجرم دست اول عبارت از آمریکاست، مجرم دست دوم عبارت از این شاه است. ما حالا گرفتار این مجرمی که دست دوم هست و دیگران هیچ دیگر و دیگران چیزی نیستند که چیزی باشند نه نخست وزیرش قابل ذکر است و نه وزرا و نه وکلا هیچ کدام اینها قابل ذکر اصلا نیستند، خودش هم قابل ذکر نیست لکن چه بکنیم گرفتار شدیم. الان علمای ایران گرفتارند آقا، ملت ایران الان گرفتارند نفس نمی گذارند بکشند، الان خیابان های ایران از کماندوها پر است از قراری که برای ما نقل کردند. همین دو سه روز پیش از این کسانی آمده بودند. که کماندوها در خانه آقایان هستند، در بین مردم هستند، قبل از این هم مسلسل بود و تانک بود و از آن حرفها، چه شده؟ این ملت چه کرده؟ غیر از این است که می گوید بگذارید ما هم نفس بکشیم؟
دروازه تمدن بزرگ و زاغه نشینان!!
این آقای دروازه تمدن بزرگ ملاحظه نکرده خود تهران را، این محله های تهران را آنطوری که آقایان نوشته اند چهل و چند منطقه هست که در این چهل و چند منطقه این زاغه نشین ها، این چادر نشین ها، اینهایی که خانه ندارند اصلاً یا زیر زمین یک سوراخی پیدا کرده اند و بیچاره ها مثل حیوانات زندگی می کنند یا یک چادری درست کرده اند، مناطق زیادی چهل و چند منطقه را اسم بردند، محلشان را ذکر کردند، الان پیش من است صورتش، این آقای تمدن بزرگ نگاه نکرده است به این تهران که چهل و چند منطقه بیچاره محرومند از همه چیزهایی که آثار تمدن است، آب ندارند، برق ندارند، هیچ ندارند، هیچ چیز ندارند بیچاره ها، اینها را از دهات بیرون کرده اند و اراضی دهات را گرفتند برای خودشان و اینها آمده اند در تهران. تهرانش اینطور است که چهل و چند منطقه، اینها از چادرنشین ها و زاغه نشین هایی که با فلاکت، با زحمت دارند زندگی می کنند، با بیچارگی دارند زندگی می کنند نوشته است که اینها وقتی آب برای خودشان می خواهند تهیه کنند، از یک محلی که محل خودشان قریب صد پله یا بیشتر تا محل آب هست این زن های بیچاره باید بیایند سر آن فشاری آب بردارند کوزه را از این پله ها شما فکر کنید زمستان ایران را از این پله ها باید پایین بروند، چقدر زمین می خورند، چقدر بیچارگی می کشند تا یک خرده ای آب ببرند برای بچه هایشان، این آقای تمدن بزرگ کجاست که اینها را ببیند؟ اینها را نمی داند یا چشم هایش را هم می گذارد که نداند؟ همین دو سه روز، همین سه چهار روز پیش از این در مشهد رفته در حرم مطهر سالوسی هایش را کرده و بعد هم آمده برای این بیچاره هایی که خودشان جمع کردند آنجا یک عده ای بیچاره را، نطق کرده تمدن بزرگ گفته، ما بعد از چند سال دیگر به کجا خواهیم رسید و در بین فرمایشاتشان فرموده اند که بعد از چند سال دیگر جمعیت ایران 65 میلیون نفر می شود و نفت هم نیست. آقا نفت را چه کسی دارد از بین می برد؟ هی می گوید نفت نیست، نفت هست تو داری نفت را از بین می بری، تو داری نفت را به حلقوم آمریکا و دیگران می کنی، نه اینکه نفت نیست. ما مخازن زیاد داریم، شما دارید این مخازن را از دست می دهید تا بعد از چند سال دیگر نفتش از بین برود و مردم بیچاره بشوند، بعد ایشان می خواهند از انرژی خورشید استفاده کنند، آقا چرا؟ این حرف ها چیست می زنی آخر خجالت بکش، تو از انرژی خورشید می خواهی استفاده کنی ؟! بعدها دیگر استفاده از نفت لازم نیست ؟! ما از جاهای دیگر استفاده می کنیم ؟! آخر این حرف ها را برای چه کسی می زنی؟ خوب پس بگو دیگر در رادیو نگویند اینها را، برای همان رعیت ها بگویند دیگر در رادیو نگویند که مرم بشنوند، حتی نجف هم بشنود این را، اروپا هم بشنوند این را بخندد. این زاغه نشین های ما که در تهرانش چهل و چند منطقه را نوشتند پیش ما آوردند، الان موجود است پیش من مناطقش با اسم و رسم، تهران و از حضرت عبدالعظیم تا شمیران گرفته، این حومه همه اش تهران هست، جاهای دیگر از تهران بدتر است جاهای دیگر هست که بعضی از آقایان که آمدند پیش من، بعضی از محترمین تجار که آمدند پیش من گفتند: اجازه بدهید که ما این سهم امامی که بدهکار هستیم از خودمان هم رویش بگذاریم یک آب انبار درست کنیم برای این بیچاره ها که زن هایشان باید از یک فرسخی (ظاهراً تعبیرش این بود) آب بروند پیدا کنند بیاورند برای خانه شان و بچه هایشان را سیراب کنند) ما هم اجازه دادیم، و آب انبار را درست کردند یا نکردند من دیگر نمی دانم. همه مناطق اینطور است. شما خیال می کنید که بله، یک عده وابسته و عرض می کنم پیوسته ای هست در تهران که یک سروصدا و یک شلوغی و چیزهایی هست از خارج و داخل و اینها، اینها را وقتی بعضی غافل ها می روند می بینند خیال می کنند که ایران آباد است. دیگر الحمدلله همه اتومبیل دارند، همه پارک دارند همه چه. آقا اینها دارودسته خود همین اینها هستند و آن چپاولگرهایی که دارند مردم را غارت کنند، چه وقت مردم عادی اینطور هستند؟ زاغه نشین ها را بروید ببینید، چادر نشین ها را بروید ببینید، بروید جنوب شهر را ببینید، حتی شمال شهر اینطور هست، در خیابان آیزنهاور هم یکی از مناطقی است که چادرنشین یا زاغه نشین دارد و بروید نگاه کنید اینها را، بعد بگویید که ترقی کرده است و ما نزدیکیم که به دروازه تمدن بزرگ برسیم و خیر همین روزها دیگر جشنش هم خواهیم گرفت!! این از این طرف، این زاغه نشین های ما و این بدبخت هایی که در ایران هست.
ملی کردن، وسیله ای برای غارت ذخایر ایران
از آن طرف با اسم ملی کردن جنگل ها، ملی کردن مراتع، ملی کردن آب ها، ملی کردن رودخانهاها، آب های زیر زمینی، تمام جاهای خوب را به شرکت های بزرگ آمریکایی یا صهیونیستی یا انگلیسی دادند دشت هایی که برای مراتع جوری بوده است که نوشتند (الان نوشته اش پیش من است) نوشتند که وقتی که شوهر ملکه انگلستان آمد، رفت از دشت ارژن، فقط از دور ملاحظه کرد آنجا را و گفت که بهترین جایی است که در دنیا هست، بهترین مرتع است از برای دامپروری هر جور دامی، اینها ملی کردند و بعد هم به انگلیسی ها دادند و الان هم آن طور که به من نوشتند الان نوشته موجود است ملکه انگلستان با یک عده از ثروتمندهای آنجا و شرکت های آنجا اینجا را دارند چه کنند برای دامپروری که گوشت درست کنند، حالا برای خارج درست کنند یا به ما هم یک مقدارش را بدهند خدا می داند. دشت عمران که اطراف قزوین است می گویند بهترین جاست از برای زراعت، تمام مردم آنجا را از آنجا کوچ دادند و آوردند بیرون می دادند دست یهودی ها، به اروپا، دادند دست آنها، آنها الان دارند آنجا استفاده می کنند، شرکت های آمریکایی و صهیونیستی دارند در آنجا بهره برداری می کنند و این زمین هایی که بهترین زمین هاست از برای کشت و زرع در دست آنهاست و این ملت بیچاره گرسنه مانده است، بیچاره مانده است بیچاره مانده است نمی داند چه بکند.این تمدن بزرگ ماست!! مردم نان ندارند بخورند آقا می فرمایند (تمدن! ما در تمدن بزرگ! شما را به تمدن بزرگ برسانیم) دشت مغان از دشت هایی است که باز ملی کردند و مردمش را بیرون کردند و دامدارها از بین رفتند، این را هم دادند دست یک دسته دیگری. این سد دز را که هفتصد میلیون برای ساختن آن است و یک میلیارد و دویست میلیون دلار یا تومان هم خرج کردند برای کانالی که آب برساند به آنجا، این هم در تقدیم اعلیحضرت است و دارو دسته ایشان. صدوپنجاه روستا از بین رفت، اینها را از بین بردند و اینجاها را ملی کردند یعنی برای همه ملت لکن مال خود اعلیحضرت و دارو دسته ایشان. اینها چیزهایی است که نوشتند و گفتند شواهد هست در آن.
15 خرداد باید سرلوحه قضایا و مبدا تفکر باشد
ما یک چنین زندگی ای داریم، ما یک چنین تمدن بزرگی داریم که قبل از آمدن 15 خرداد جوان های ما را می گیرند حبس می کنند، قانون جنگل هم معلوم نیست این جور باشد، مغول هم که این جور نبوده، حال اینکه آنها هم یاسا داشتند، قانون داشتند، به چه قانونی باید گرفت فلان را، به چه قانونی باید کشت فلان را، به چه قانونی باید چه کرد. شما که مردم را می کشید، بی قانون می روید منزل علمای اسلام، تا یک کسی بلند می شود که ما کاری نکردیم بعد مردیکه می زند، می کشد یکی هم نیست که بگوید چرا؟ 15 خردادی که - جنایاتی که این مرد در 15 خرداد کرد معلوم نیست در تاریخ نظیرش اتفاق افتاده باشد - الانادر - که مردم بیگناه را همین طور درو کردند، اشخاصی که دیده بودند می گفتند، می گفتند که همین طور می آمدند، این کامیون ها می آمدند، این زره پوش ها همین طور مردم را درو می کردند و می ریختند توی خیابان ها. این 15 خرداد را نمی گذارند یک کسی آه بکشد برای آن، لکن ملت ایران نباید این 15 خرداد را از یاد ببرند، خوب 15 خرداد باید زنده بماند، یک جنایتی است کم آثارش باید محو نشود. حالا بحمدالله به دست خودشان یکقدری دارد زنده می شود برای اینکه همین جلوگیری و همین آدم گیری و همین ها زنده می کند 15 خرداد را. ملت ایران نباید 15 خرداد را از یاد ببرند و نباید هیچ یک از جنایاتی که از 15 خرداد به این طرف شده است و جلوترش به دست پدر این شده است نباید ملت ایران آنها را از یاد ببرد، اینها باید سرلوحه قضایای آنها باشد برای اینکه مبدا تفکر باشد، باید سران قوم تفکر کنند در این امور، 15 خرداد را باید حفظش کنند، می توانند با جاروجنجال و هیاهو و تظاهرات، نمی توانند با مقاومت منفی و بیرون نیامدن از منازل، اگر می بینند که اینها مثل گرگ به جان مردم افتادند و جوان های اینها را می خواهند بکشند، در منازل بمانند، یک جور تنفر است از این رژیم و از این آدم اعتراضاً در منزل بمانند، اگر می توانند تظاهر کنند اما از یاد نباید برود، باید این زنده باشد و انشاءالله از یاد هم نمی رود.
حفظ وحدت کلمه یک تکلیف الهی است
دنبال این مطلب آن چیزی که مهم است این است که باید تمام جناح ها تمام جناح هایی که در ایران هست، از جناح مرجعیت و علمیت تا جناح ارتش، تا جناح بازاری، تا فرهنگستانی، تا دبیرستانی، تا دانشگاهی، تا بیابان نشین ها، تا کوخ نشین ها، تمام اینها باید تفکر کنند و مورد تفکر خودشان قرار بدهند و سران قوم باید روابط داشته باشند باهم متفرق نباید باشند. امروز روزی نیست که شماها با تفرقه کار انجام بدهید، اگر چنانچه تفرقه داشته باشید تا آخر همین هستید و از همین بدتر. تکلیف است، تکلیف الهی است، باید با هم باشید، باید این جناح ها روابط زیرزمینی با هم داشته باشند بزرگانشان، باید آشکارا نباشند، زیر زمینی باشد روابطشان اما روابط داشته باشند که اگر یک وقتی بنا شد صحبت کنند، همه صحبت کنند، اگر یک وقتی بنا شد که چنین کنند، همه چنین کنند، اگر یک وقتی بنا شد ساکت باشند، همه ساکت باشند، دست واحد باشند، نه متفرقات. که یکی حزب بخواهد درست کند، آن یکی مثلاً فرض کنید چه درست کند، این صحیح نیست، ما همه باید ید واحد باشیم. مسلمین باید ید واحد باشند، اگر مسلمین ید واحد باشند کسی نمی تواند مقابل این جمعیت قیام کند، هیچ غلطی نمی توانند بکنند، نه اینها ممالک دیگر هم غلطی نمی توانند بکنند اگر اینها ید واحد باشند.
همه مکلفیم که بر ضد شاه قیام کنیم
لکن آنها تفرقه می اندازند و ما هم باور می کنیم، باید این باورها را کنار گذاشت، باید این ظاهر الصلاح بودن اینها را کنار گذاشت، باید این سالوسی که هر سال یک دفعه یا دو دفعه به مشهد می رود و مقابل حضرت می ایستد و (باید دید حضرت چه می گوید به این آدم. خدا می داند اگر حضرت زنده بود از را راهش نمی داد. مگر می شود این فاسد فاجر را حضرت رضا راه بدهد؟ یک آدم قاتل جانی را راه بدهد؟ لکن حالا ایشان که نیستند) یک آخوندی هم می برند تعریف می کند و هیاهو می کند و اینها که مردم همه به اعلیحضرت چه دارند و فلان و خودش هم رفته در یک جای دیگر ببین چه کرده. چه حرف هائی!.
باید روابط باشد، باید کارهای شما روی روابط و ضوابط باشد، باید روی یک برنامه باشد کارهای مسلمین، باید احزاب با هم دست به هم بدهند، این حزب کذا و آن حزب کذا، هر که برای خودش کار بکند، نباشد، باید انگشت روی جانی بگذارند اگر می شود به صراحت، اگر نمی شود با تلویح و اگر هم نمی شود جنایت را به کسی دیگر متوجه نکنند، همین بگویند جنایت هست. (دولت این کار را کرده) دولت چیست؟ (شهربانی این کار را کرده) شهربانی چیست بیچاره؟ همین دیروز، پریروز، دیروز بود که بعضی آقایان آمده بودند گفتند که 17 نفر از اینهائی (حالا صاحب منصب بودند یا کسان دیگری) که آوردند به قم برای جنایت، 17 نفرشان قایم شدند و از قرار مذکور این گردشی که کردند در قم و تفتیش که از همه جا کردند از برای پیدا کردن این مسلحین بوده است، اینها با اسلحه قایم شدند. الان در ارتش هم همین طور است شما خیال می کنید ارتش دل خوشی دارد دارد از اینها؟ کسی که زمام همه ارتش را بدهد به دست چهار نفر آمریکایی، مستشار آمریکایی که همه جهات در دست آنها باشد، این بیچاره ها همه در تحت فشار باشند اینها دل خوش دارند؟ مگر اصلاً غیرتمند نباشند والا اگر کسی غیرتمند باشد دل خوش نمی تواند داشته باشد، نباید اینها هم ساکت باشند، اینها هم روابط باید داشته باشند، بین احزاب و لشکری ها، بین لشکری ها و روحانیون همه باید با هم روابط داشته باشند و نقشه بکشند برای زوال این آدم. ملت اسلام و ملت ایران با این آدم آشتی نخواهد کرد، اگر یک کسی بگوید آشتی، این خائن است آشتی نخواهد کرد با این، نه هیچ ملائی آشتی با این می کند و نه هیچ کافری آشتی می کند و نه هیچ مسلمانی آشتی می کند، راه آشتی نمانده است، خوب چه راهی گذاشتند برای این؟ اینهمه جوان های ما را کشتند، باز هم آشتی؟ اینهمه به مقدسات ما توهین کردند، باز هم آشتی؟ آشتی چیست؟ ما آشتی نداریم، دروغ نسبت می دهند به آقایان عظام دروغ نسبت می دهند، کسی آشتی ندارد با آنها و امکان ندارد یک همچو چیزی. یک ملتی که همه چیزش به باد رفته است، حیثیت و جهات معنوی و مادیش به باد رفته است و همه را آین آدم به باد داده است، خوب چطور آشتی بکند با این؟ همان طوری که یکی از بزرگان سیاسیون گفته است که یکی از دو راه دارند مسلمین، ایرانی ها، یا آزادی یا بودن این، یا باید اختیار کنند بودن این را و همین طور تا آخر تحت فشار باشند و یا باید اختیار کنند آزادی را و این را بیرونش کنند و چون آزادی را حتماً خواهند اختیار کرد پس این را حتماً انشاءالله خواهند بیرون کرد. تکلیف هست آقا برای همه ما - یک چیزی نیست که تکلیف است، تکلیف الهی است، یک ملتی همه چیزش را دارد از دست می دهد و از دست داده است، اهتمام به امور مسلمین از اوجب واجبات است، باید شما محکم به این امر باشید والا (فلیس بمسلم). این از اموری است که لازم است بر همه ما، همه مکلفیم که این کیان اسلام را در ایران حفظ کنیم. این آدم نه با اسلام خوب است و نه با قرآن خوب است و نه با حضرت رضا خوب است، کسی که با اسلام آشنایی داشته باشد این طور، جسارت ها نمی کند. ما همه مکلفیم که بر ضد این قیام کنیم، قیام قلمی قیام قولی، هر وقت هم شد قیام به سلاح، هر وقت، وقت پیدا کردیم اول کسی که سلاح را به دوشش بگیرد خود منم اگر توانستم، هر وقت هم نتوانستم حرف می زنم، صحبت می کنم
همه حیثیات ایران یک حیثیت انگلی است
بعد از اینکه همه این چیزها، همه مراتع ما را از بین بردند (قریب 40 هزار نوشته است) قریب 40 هزار قنات خشک شده است در ایران برای اینکه این سدها را که بستند یا چه کردند، این قنات ها خشک شده است و قهراً وقتی قنات ها خشک شد زراعت نمی شود، وقتی زراعت نشد مردمش کوچ می کنند و می آیند به فقر و فلاکت در تهران یا در یک شهر دیگری و تعمد در این کار هست که مردم را جمع کنند در شهرها که مبادا در دهات مخالفت شروع بشود و دهات مشکل است مهارش. آنهایی که یک نحو شم سیاسی دارند، می گویند مسأله این است که می خواهند کوچ بدهند دهاتی ها را، کوهستانی ها را، بختیاری ها را که در کوهستان هستند عرض می کنم که بلوچ ها که در صحرا و و کوهستانها هستند، اینها را می خواهند کوچ بدهند به شهرها تا بتوانند کنترل کنند اینها را یعنی هر وقت اینها بخواهد صدایشان درآید با توپ و تانک بتوانند اینها را کنترل کنند، اما اگر چنانچه در جاهای مرتفعات باشند اینجا نمی شود کنترل کرد، یک وقت می بینی تمام قشرها برخلاف قیام می کنند و آن وقت سرایت می کند به همه جا. حالا یا این است نکته اش، یا نکته (استفاده) است که همه را به دست چپاولگرهای شرق و غرب بدهند. هر چه هست الان وضع ایران یک وضعی است که نظیر نداشته است یعنی اگر از حیث جنایات، آدمکشی و اینها نظیر داشته از حیث این جور منافع ایران را به باد دادن، شما نمی توانید نظیر برایش پیدا کنید در اعصار سابق برسیم تا هر جا می خواهید جلو بروید، یک همچو موردی که تمام مراتع خوب ایران را به غیر داده باشند و به شرکت های خارجی داده باشند، تمام شیلات ما را، شیلات ایران را، هم طرف جنوبش را، هم طرف شمالش را از دست مردم گرفته اند و شرکت های خارجی دارند اداره می کنند، اینجا نوشته است هفت هزار نفر در شمال کشته شده است تا شیلات را دولت ملی کرده به اصطلاح خودش و ضبط کرده و داده دست شرکت های بزرگ. آن نفت ما، آن ماهیگیری، شیلات ما، آن مراتع ما، آن جنگل های غنی ما، جنگل ها را شما خیال کردید ملی کردند یعنی به نفع ملت. این لفظ است، ملی کردن مثل همان دروازه تمدنی است که می گوید، این هم یک لفظی است که القاء می کنند، واقعیت ندارد. بعضی از جنگل های بسیار خوبی که چوبش برای همه چیز خوب است به یک شرکت رومانی دادند و آنها دارند می خورند. ایشان در این نطقش گفته بود که سابقاً پیش از این، یک چند سال پیش از این ایران بین دو منطقه روس و انگلیس تقسیم شده بود و ما آمدیم و چه، آخر این حرف ها من نمی فهمم چطور او شعورش نمی رسد، یا می رسد و می خواهد این چند نفر را اغفال کند؟ پس چرا در رادیو می گوید؟ ما ایران را نجات دادیم از این دو منطقه ای؟ خوب شما چطور ایران را نجات دادید؟ شما که الان مراتعتان را یک مقدارش را خانم انگلیسی با دارودسته اش دارد می خورد، یک مقدارش را هم که آمریکا و صهیونیست ها دارند می خورند، یک مقدارش هم که خودتان و بچه ها و زاد و ولدتان دارید می خورید، این چه ملی شدنی است؟ این چه نجاتی است که ما همه منافع مملکتمان را باید به آنها بدهیم و خودمان خدمتگزار باشیم برای آنها باز؟ ملت ما باید خدمت کنند و همه منافع خودشان را منافعی که از دستشان پیدا می شود، از هوششان پیدا می شود، از هوششان پیدا می شود تسلیم آنها بکنند؟ (ما نجات دادیم ایران را، کجا نجات دادید ایران را؟ شما ایران را به باد دادید تا آخر، شما فرهنگ ایران را بکلی از بین برده اید. ما اگر یک طبیبی حالا بخواهیم باید برویم به انگلستان، هر چند روز یک نفر راه می افتد می رود انگلستان برای معالجه، خوب اگر ما طبیب داشتیم چرا انگلستان می رفتیم؟ شما دانشگاه را از بین برده اید، الان ما دانشگاه نداریم، یک صورتی است و نمی گذارید هم حتی این صورت محفوظ بماند، چه بکنند بیچاره دانشجوها؟ آن استادان دانشگاه چه بکنند از دست این هیولا؟ همه حیثیات ایرانی یک حیثیت انگلی است، تمام حیثیت ایران را این آدم به باد داده و انگل کرده، آنقدر که شده استفاده بشود داده به شرکت های بزرگ و یک قدری هم با اجازه آنها خودش و دارو دسته اش خورده اند و این بیچاره هایی که در روستاها بودند و به قول خودش دهقان ما درست کردیم، دهقان های بیچاره را از آنجاها کوچ دادند آوردند، این چادرنشین های اطراف تهران و آن زاغه نشین های اطراف تهران این همین بیچاره دهقانی هایی بودند که دامداری می کردند و برای مملکت ایران پشم و روغن و نمی دانم گوشت تهیه می کردند، همه اینها از بین رفت حالا باید همه از خارج بیاید، گوشتش از خارج بیاید و گندمش از خارج بیاید چه کشاورزی ما را به کلی از بین برده است، فرهنگ ما را از بین برده، ارتش ما را از بین برده، حیثیت ارتش ما را از بین برده، روحانیت ما را خیال دارد از بین ببرد و موفق نخواهد شد انشاءالله.
متفق الکلمه خواستار رفتن شاه باشید که تخلف از این امر خیانت به اسلام است
الان تکلیف است، همه ما مسلمین، وحدت کلمه و اول که: این نباشد ما بعد خودمان درست می کنیم) در راس همه کلمات که همه متفق الکلمه باید باشند و اگر کسی تخلف کند، به اسلام خیانت کرده، این است که این نباید باشد. اگر شما در نوشته یک حزبی دیدید که از آن بیرون می آید که ما قانون اساسی می خواهیم، بطور مطلق این را گفتن، معنایش این است که ایشان (شاه) باید باشد این خیانت است، باید آنهایی هم که می گویند قانون اساسی و حقوق بشر، بگویند قانون اساسی بعد از اصلاح این موادی که با سر نیزه درست شده است. ما شاهد قضیه بودیم که این موادی که درست شد و اینها را به این سلطنت منحوسه رساند با سرنیزه بود، با سر نیزه رضاخان بود نه اینکه مردم یک مجلس درست کردند و یک چیزی خود مردم اختیاری نداشتند، سر نیزه این کارها را کرد. این مواد، موادی است که مقبول ملت نیست و این موادی که حکومت اینها را تثبیت کرده باید از بین برود. قانون اساسی با متمم قانون اساسی، با اصلاحاتی که متمم قانون اساسی کرده ما هم حرفی نداریم اما با اصلاحاتش. آن کسی که بگوید قانون اساسی و تعقیب نکند این معنا را که باید اصلاح بشود (ولو به طور ابهام که پس از اصلاح)، این آدم بدانید که این مشی صحیحی ندارد یا ملتفت نیست، حالا من که می گویم، ملتفت باید بشود. 


ما همه موظفیم که روابط داشته باشیم، بین ما و خارج، بین جناح های داخل و جناح های خارجی، بین علمای اسلام با سایر علما، علمای مراکز با سایر علمای بلاد، بنی علمای اسلام با احزاب. روزی نیست که حزب علیحده باشد و عالم علیحده، حزب خودش هیچ کار از او نمی آید، عالم احتیاج دارد که احزاب باشند در کار، این دو طایفه هستند که مسلمین را باید باهم، مسلمین ایران را باید با هم جوش بدهند و همه با هم روابط داشته باشند و با صاحب منصبان هم باز روابط داشته باشند، ایجاد روابط باید باشد با صاحب منصب هایی که شرافتشان از دست نرفته و شریف هستند، زیاد است باز بین اینها، زیاد است که خون دل می خورند بیچاره ها از این گرفتاری و آنها هم باید روابط داشته باشند تا یک روزی که بشود قیام بشود و با قیام، این آدم نباشد انشاءالله، حکومت اسلامی باشد انشاءالله احکام اسلام جریان پیدا کند. الان که از احکام اسلام در ایران خبری نیست طلاقش مطابق احکام اسلام است؟ نکاحش مطابق اسلام است؟ معاملاتش مطابق احکام اسلام است؟ چه چیزش اسلام است؟ همین من می روم زیارت حضرت رضا، درست می شود با این؟! یک ریاکاری کار را درست می کند؟!مردم دیگر گول می خورند از تو؟! 

خداوند انشاءالله ایرانی ها را بیدار کند و از این بیدارتر، حوزه های دینی را حفظ کند، حوزه های اسلامی را حفظ کند. خداوند انشاءالله دست اجانب را از این مملکت کوتاه کند، همه ممالک اسلامی را با هم متحد کند. 


والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته




بیانات امام خمینی(ره) در تاریخ 1357/3/10 به مناسبت سالگرد 15خرداد


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی